محل تبلیغات شما

دنیای ما آدم‌ها سرشار از خاطره‌هاست، سرشار از خاطره‌هایی از جنس: شادی یا غم، عشق یا نفرت، آرامش یا اضطراب، موفقیت یا شکست، سلامتی یا بیماری، صلح یا جنگ، روشنایی یا تاریکی، عدالت یا بی‌عدالتی، برابری یا نابرابری، خندیدن یا گریستن، زیبایی یا زشتی، تولدها یا مرگ‌ها، آمدن‌ها یا رفتن ها، بیداری‌ها یا خواب‌ها، حقیقت‌ها یا دروغ‌ها، شب‌ها یا روزها، سکوت‌ها یا صداها و.

خاطره‌هایی سرشار از تضادها، با سوال‌هایی متفاوت و پاسخ‌هایی دو گزینه‌ای؛ یا خوب یا بد، یا زیبا یا زشت و الی آخر.خاطره‌ها همان تجربه‌های شیرین و تلخ کسب شده از هنگام تولد تا پایان زندگی و مرگ است. بعضی از خاطره‌ها تا لحظه مرگ انسان را رها نمی‌کنند، حتی در زیر خاک هم  دست از سرمان بر نمی‌دارند؛ چه خوب باشند و چه بد، چه زیبا باشند چه زشت و الی آخر.

بعضی خاطره‌ها چه بخواهیم و چه نخواهیم دوباره شکل نمی‌گیرند؛ مثلاً: اولین باری که همه وجودت با کسی دیگر یکی شده و قلبت دیگر از مدار کنترل خارج میشود، و پاهای همچو سرو در مقابل‌اش سر تعظیم فرود می‌آورد و قلبت دیگر از آهسته زدن خسته میشود و دوران پر تپش خود را تجربه میکند، و ذهن و اندیشه توان ایستادن در برابر این همه هیجان را از دست میدهد و توان اجازه گرفتن از عقل را از تو سلب میکند، با ناراحتی اش همه وجودت به هم می ریزد و با آرامش اش همه وجودت آرامش می‌گیرد، هیچ کدام از این ها دوباره شکل نمی‌گیرند: چون؛ دل آدم‌ها فقط بک بار عاشق میشوند و بقیه اش فقط بازی با گذر زمان است، فقط بازی با گذر زمان.

بعضی از خاطره‌ها هم، جز عذاب روح و درد کشیدن جسم، بهره دیگری ندارد؛ مثلاً: از ته دل کسی را دوست داشته باشی، همه جاذبه‌هایش را به خاطر داشته باشی، با خاطره‌هایش زندگی کنی، با خنده‌هایش بخندی، با اشک‌هایش اشک بریزی، ولی او نمی‌داند با نفس کشیدن‌هایش هوا را برایمان تازه‌تر میکند، ولی او نمی‌داند در خواب و رویاهایمان هست، ولی ما در واقعیت هایش نیستیم چه رسد به خواب اش، چه رسد به خواب اش. 

تنها خاطره‌هایی که می‌توانند، آرامش بخش همه لحظه‌های زندگی‌مان باشند، خاطره‌های با خدا بودن است، تنها اوست که در همه شرایط با ماست. او سرشار از آرامش، مهربانی، بخشندگی و توانای بی‌همتاست، او کسی است که محتاج هیچ کس نیست، ولی همه به او وابسته‌اند و همه محتاج نظر و نگاه اش، همه محتاج نظر و نگاه اش.

خاطره های با او بودن هیچ گاه عذاب آور نیست، هیچ گاه  غم و اندوه نیست، بلکه سرشار از واژه های خوب و دلنشین است، زمانیکه جسم‌ مان با خاک یکی شود و روح‌مان نزد آفریدگار به پرواز در آید، این خاطره‌ها و تجربه‌های آمیخته با ستایش و عبادت خداست، که دلیلی میشود برای ورود به جایی که با همه چیز این دنیای فانی و پر از تعارض و دروغ و دورویی و فساد و منفعت طلبی و. فرق دارد.

یعنی جایی در نهایت آرامش که لذت‌هایش تمامی ندارد، جایی که فقط جوانی است و زیبایی، جایی که با هر بار نفس کشیدن، خدا را سپاس می‌گویی برای این همه عدالت و برابری، برای این همه عدالت و برابری.

استفاده از نوشته‌های این وبلاگ با ذکر نام نویسنده بلامانع می‌باشد.

ساسان زمانی دادانه

 

ماندن میان روئیا و واقعیت...

دل‌نوشته‌های یک دیوار ...

یک شمع، یک دنیا تاریکی...

آرامش ,خاطره‌ها ,اش ,سرشار ,ولی ,فقط ,سرشار از ,جایی که ,این همه ,همه وجودت ,عدالت و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها